تحليل و بررسي داستان کودکانه ملکه برفي The Snow Queen Story for kids داستان ملکه برفي The Snow Queen يکي از داستانهاي معروف هانس کريستين آندرسن است اين داستان در مورد يک پسرک کوچک به نام کاي و دختري به نام گردا است که توسط ملکه برفي ربوده ميشوند خلاصه داستان ملکه برفي The Snow Queen story for kids روزگاري روزگاري در يک شهر کوچک، پسرکي به نام کاي و دخترکي به نام گردا زندگي ميکردند آنها در دو خانهي مجاور هم زندگي ميکردند و دوستان صميمي بودند کاي و گردا هميشه با هم بازي ميکردند و از بودن در کنار هم لذت ميبردند آنها حتي در زمستان هم در حياط خانههايشان بازي ميکردند يک روز، کاي و گردا در حياط خانههايشان بازي ميکردند که يک تکه آينه جادويي که توسط ملکه برفي شکسته شده بود، به چشم کاي فرو رفت از آن روز به بعد، قلب کاي سرد و بيروح شد ملکه برفي که از اين موضوع باخبر شده بود، کاي را ربود و به قصرش در قطب شمال برد گردا که متوجه ناپديد شدن کاي شده بود، به دنبال او به راه افتاد گردا در طول سفر خود با افرادي عجيب و غريب
آخرین جستجو ها